تاکنون در سری مقاله های مربوط به موضوع سرمایه گذاری خطر پذیر شرکتی یا همان CVC ، آن را معرفی کردیم و تفاوت های آن را با VC بر شمردیم. حال باید این سوال را پاسخ داد که چه عواملی سبب میشود که شرکتهای بزرگ دنیا از میان مدلهای سرمایه گذاری متنوعی که وجود دارد مدل CVC را برای سرمایه گذاری انتخاب کنند و این مدل چه منافعی را برای آنها به همراه دارد؟ در یک تحقیق از متخصصان CVC پرسیده شد که چرا شرکتهایشان تصمیم میگیرند با استفاده از مدل سرمایه گذاری خطر پذیر شرکتی بیشتر از سایر روشهای سرمایه گذاری استفاده کنند.
آنها پنج دلیل را برای وقوع این امر مطرح کردند که به آنها اشاره میکنیم:
CVC ها از محیط کسب و کار مادرشان فراتر میروند و با دید بازتری آنچه در صنایع مختلف اتفاق میافتد را رصد میکنند. این امر باعث میشود که بتوانند بخشهایی که در آینده به صورت مستقیم به کسب و کار مادرشان مرتبط خواهد بود را شناسایی کنند و از این طریق هم برای آن، ایجاد ارزش کنند. در واقع دامنهی نگاه وسیعتر و همچنین بزرگ بودن شبکهی افرادی که CVC با آنها در تعامل است سبب میشود که با روندهای کلان صنعت آشنا شود و آن را با شرکت مادر به اشتراک بگذارد. ثمرهی این شناخت، ایجاد قدرت تصمیمگیری در شرکت مادر برای ورود به حوزههای نو و انتخابهای گزینههای بهتر در پیشبرد حوزه اصلی کسب و کارش خواهد بود.
معمولا بیشتر تصمیمها بر اساس درک مستقیم حاصل از تجربه و مطابق با استراتژیهای شرکت، گرفته میشوند اما لازم است که CVC ها قبل از سرمایه گذاری بررسی کنند که یک استارت آپ چگونه به تحقق اهداف مالی و استراتژیکی شرکت کمک میکند.
هنگامی که CVC به درستی نیازهای استارت آپ را شناسایی کند، میتواند بهترین چارچوب را برای دسترسی استارت آپ به دانش، توانایی و ارتباطات خود ایجاد کند. بدین صورت فرآیند رشد استارت آپ تسریع میشود و دستیابی به اهداف مشترک استارت آپ و CVC تسهیل میشود. در سوی دیگر نیز اقدامات استارت آپ برای آزمایش مسیرهای جدید توسعهی کسب و کار، نیازمندیهایی که با آن مواجه میشود و تلاشهایی که برای غلبه بر موانع انجام میدهد تجربهای ایجاد میکند که در صورت تعامل نزدیک ، CVC نیز از آن بهرهمند خواهد شد.
بررسی و تحلیل صحیح وضعیت و آیندهی استارت آپ ضروریتی است که اگر به آن پرداخته شود، ضمن ایجاد زمینهی تعامل و اتخاذ تصمیمهای بهتر، شناخت پیرامونی دقیقتری هم برای CVC و شرکت مادر آن ایجاد میکند.
ریسک پذیری CVC ها سبب میشود که استارت آپ ها دست به انتخاب هایی بزنند که در شرکت مادر به سبب محدودیتهای تصمیمگیری، قابل اتخاذ و پیگیری نیستند. این شرایط سبب میشود که تمام پتانسیل استارت آپ برای دستیابی به سود بیشتر فعال شود و در صورت موفقیت آن، شرکت مادر نیز تصمیم راحتتری برای ورود به این حوزههای دارای ریسک خواهد داشت. اینگونه است که شرکت مادر با تشکیل یک CVC میتواند برای رسیدن به اهداف بلندپروازانهاش، منافع خود را با منافع شرکتهای کوچکتر ولی دارای اختیار و پتانسیل بالا گره میزند. اگرچه شاید نسبت شکست به موفقیت سرمایه گذاری های یک CVC ، هشتاد به بیست باشد، اما در این صورت هم، شرکتهای مادر به خاطر حاشیه سود بسیار بالا، در صورت موفقیت بعضی از استارت آپ ها، بسیار منتفع خواهند شد.
معمولا CVC ها با چشم اندازی بلند مدت فعالیت میکنند و یک جایگزین برای نوسانات ارزش گذاری فراهم میکنند که میتواند عمیقاً بر استراتژی «ادغام و اکتساب» سنتیتر تاثیر بگذارد. CVC به دلیل هدف قرار دادن توسعه ی شرکت اصلی از طریق استارت آپ ها به صورت طبیعی زمان بیشتری برای رسیدن به این هدف در اختیار آن ها قرار میدهند و میتوانند مزد این صبوری را نیز با دستیابی به هر دوی اهداف مالی و استراتژیک دریافت کنند. از طرفی دیگر این استراتژی بلند مدت را می توان موهبتی بزرگ برای استارت آپ ها دانست که می توانند ضمن داشتن اختیار عمل بیشتر، فشار کمتری را تحمل کنند و به جای تعاملات فرسایشی با سرمایه گذار انرژی خود را صرف گسترش کسب و کارشان نمایند.
CVC ها نوآوری های تحول آفرین را تقویت میکنند. در حالی که دستیابی به این نوع نوآوری ها در استراتژی عملیاتی شرکت ها چندان امکانپذیر نیست. این نوآوری های تحول آفرین ممکن است از طریق محصولات، فناوری ها، خدمات یا مدل های کسب و کار جدید ظاهر شود که میتواند به رشد کسب و کار اصلی یک شرکت کمک کند و حتی در نهایت سیستم کلی کسب و کار را تغییر دهد.
مفهوم، اهمیت و بازده سرمایه گذاری خطر پذیر
سرمایه گذاری خطر پذیر چیست؟ اهمیت سرمایه گذاری خطر پذیر در تأمین مالی استارتاپها چیست؟ خطر پذیر بودن این نوع از سرمایه گذاری دقیقا به چه معناست؟ سرمایه گذاری خطر پذیر یا جسورانه چه تفاوتهایی با سایر سرمایه گذاریها دارد؟ یک سرمایه گذار خطر پذیر چه ویژگیهایی دارد؟ بازده سرمایه گذاری خطر پذیر چه بازهای دارد؟
سرمایه گذاری خطر پذیر یا سرمایه گذاری جسورانه (Venture Investing) به سرمایه گذاری بر استارتاپها (کسب و کارهای نوپا، مبتنی بر تکنولوژی و مقیاسپذیر) گفته میشود. بدلیل وجود ریسکهای بالقوه در مسیر موفقیت و همچنین احتمال بسیار کمِ موفقیتهای بزرگ در استارتاپها، به سرمایه گذاران در مراحل مختلف توسعه یک استارتاپ، خطر پذیر یا جسور گفته میشود. از طرفی بدلیل بالا بودن مبالغ مورد نیاز استارتاپها برای رشد و افزایش مقیاس، معمولا سرمایه گذاران خطر پذیر اشخاص حقوقی؛ شرکت یا صندوقهایی هستند که سرمایه در دسترس خود را از مجموعهای از افراد و نهادهای ثروتمند (صندوقهای بازنشستگی، بانکها و بیمهها، نهادهای خیریه و دانشگاهی، شرکتهای بزرگ و…) تأمین کردهاند. بازده این سرمایه گذاری میتواند بازهای از صفر مطلق تا 100000% را تشکیل دهد.
در ادامه با مفهوم سرمایه گذاری خطر پذیر، اهمیت، بازده، ویژگیها، تفاوتهای آن با سایر سرمایه گذاریها و همچنین دیگر روشهای تأمین مالی استارتاپ آشنا میشوید.
اهمیت و تأثیر استارتاپها بر اقتصاد کلان، رفاه و پویایی ملتها و…
نتایج مطالعات گسترده صورت گرفته از دهه 80 میلادی تاکنون، شاهدی بر وجود رابطه مثبت میان استارتاپها و رشد اقتصادیِ هر کشور در سطح کلان است. (به دلیل بالاتر بودن متوسط سرعت رشد استارتاپها نسبت به شرکتهای بزرگ و بالغ)
به طور کلی جهتگیری اقتصاد به سمت فعالیتهای مبتنی بر تکنولوژی و دانش از مزیتهای رقابتی اقتصادهای توسعهیافته است.
استارتاپها نهتنها با نوآوری در خلق ارزش به بازسازی مرزهای صنایع فعلی یا خلق صنایع جدید میپردازند بلکه به افزایش پویایی، اشتغال، درآمد ملی، سطح رفاه شهروندی و شرکتی و همچنین به شکلگیری گستردهترِ فعالیتهای اقتصادی مشابه در جامعه کمک میکنند.
اهمیت فعالیتهای کارآفرینی مبتنی بر دانش و تکنولوژی در رشد یک جامعه تا حدی مطرح است که یکی از دلایل برتری اقتصاد امریکا، اکوسیستمِ بالغ و همیشه پویای کارآفرینی در این کشور معرفی میشود.
کافیست نگاهی به تعداد کسب وکارهای نوپا در این کشور که از سال 2006 تاکنون فقط توسط دانشآموختگان دانشگاه MIT راهاندازی شدهاند، داشته باشیم؛ بیش از 25000 کسب و کار. این کسب و کارها تا امروز برای بیش از 3 میلیون نفر اشتغال ایجاد کرده و به مجموع درآمد سالانهای تقریباً معادل با 2 تریلیون دلار دست یافتهاند. (این رقم معادل درآمد ناخالص داخلیِ هشتمین اقتصاد بزرگ دنیاست!) سالانه نیز به طور متوسط 900 کسب و کار نوپا توسط دانشآموختگان این دانشگاه راهاندازی میشود.
اهمیت و تأثیر سرمایه گذاری خطر پذیر
و اما داستان تمامی استارتاپها با یک ایده شروع میشود. ایدهای که قابلیت تبدیل شدن به راهکاری نو برای رفع نیازی پنهان از مشتری و یا راهحلی بهتر نسبت به راهحلهای موجود برای رفع نیازهای آشکار او را داشته باشد. بدیهیست که استارتاپ برای جذب سرمایه انسانی توانمند، تبدیل ایده به محصول، معرفی محصول به بازار هدف، تسخیر بازار هدف، رشد و افزایش مقیاس و در نهایت دستیابی به برتری در میان رقبا و در صنعت مورد فعالیت خود به منابع مالی بسیار زیادی نیاز دارد. (میانگین سرمایه جذب شده توسط استارتاپهای تکنولوژی محور امریکایی در مراحل مختلف توسعه تا قبل از اولین عرضه سهام در بورس، 239 میلیون دلار میباشد.)
در واقع اگر استارتاپ را کسب و کاری نوپا، تکنولوژی محور و مقیاسپذیر بدانیم، ایجاد تحول در صنعت مورد فعالیت، تسخیر سریع بازار هدف و دستیابی به برتری، بدون وجود سرمایه گذاران خطر پذیر در مراحل مختلف رشد و افزایش مقیاس امکانپذیر نیست.
بنابراین نیاز به بازاری کارا متشکل از سرمایه گذاران خطر پذیر برای فراهم کردن سرمایه پولی مورد نیاز استارتاپها و مهمتر از آن سرمایههایی از جنس اعتبار، روابط، مشاورههای عملیاتی و استراتژیک و همچنین تجربه و مهارتهای مدیریتی مطرح است.
به همین دلیل ارزش سرمایهای که سرمایه گذاران خطر پذیر خبره برای استارتاپ موجود در پرتفلیوی خود فراهم میکنند، بسیار فراتر از مبلغ پول تزریق شده است. برای نمونه یک سرمایه گذار خطر پذیر خبره در ایجاد همکاریهای استراتژیک استارتاپ با دیگر بازیگران کلیدی صنعت، مشتریان یا تأمینکنندگان، افزایش کانالهای فروش، جذب مدیران کلیدی برای استارتاپ، ارائه خدمات حقوقی، مالی و…، تسهیل و تسریع فرآیند خروج بنیانگذاران از استارتاپ (از طریق فرآیندهایی مانند ادغام و تملیک، عرضه اولیه سهام و… به دلیل داشتن روابطی کارآمد با پذیره نویسان)، جذب دیگر سرمایه گذاران خطر پذیر برای مشارکت در تأمین مالی استارتاپ در دورهای بعدی جذب سرمایه و… بسیار مؤثر خواهد بود.
میتوان گفت سرمایه گذاران خطر پذیر با فراهم نمودن سرمایه مورد نیاز استارتاپها در مراحل رشد و افزایش مقیاس، آینده را تأمین مالی میکنند. جالب است بدانید موفقترین شرکتها در دو قرن اخیر (اینتل، سیسکو، مایکروسافت، اوراکل، آمازون، فیسبوک، اپل، گوگل و…) – همگی در مراحلی از رشد و افزایش مقیاس توسط سرمایه گذاران خطر پذیر تأمین مالی شدهاند.
خطر پذیر بودن این نوع از سرمایه گذاری دقیقا به چه معناست؟
سرمایهگذار خطر پذیر نسبت به سرمایهگذاران فعال در دیگر طبقههای دارایی مانند بورس سهام، صندوقهای با درآمد ثابت، املاک و مستغلات و… ریسک بسیار بیشتری را متحمل میشود. به عبارت بهتر سرمایه گذار خطر پذیر بسته به مرحله توسعه استارتاپ در معرض ریسکهای متفاوتی از قبیل تشکیل تیم، نمونه اولیه محصول، تناسب محصول با بازار هدف، درآمدزایی، گسترش کسب و کار و… قرار خواهد گرفت.
برای مثال سرمایهگذار خطر پذیری که سرمایه مورد نیاز در مراحل بسیار اولیه استارتاپ را فراهم میکند، در معرض تمامی ریسکهای نامبرده قرار میگیرد. فرض کنید سرمایه گذار خطر پذیر، پس از شکلگیری نمونه اولیه محصول مبلغ 350 میلیون تومان را در استارتاپ سرمایهگذاری میکند. موفقیت این استارتاپ و ایجاد بازده سرمایهگذاری در افقی 5 الی 7 ساله مستلزم تشکیل تیمی از افراد توانمند، توسعه محصولی متناسب با بازار هدف، ایجاد جریانهای درآمدی پایدار و قابلیت رشد و افزایش مقیاس استارتاپ است.
بنابراین برخلاف سرمایه گذار فعال در بورس سهام که تنها در معرض ریسکهای سیستماتیک مربوط به اقتصاد کلان، تورم و یا ریسک بازار است، سرمایه گذار خطر پذیر در معرض کلکسیونی از ریسکهای سیستماتیک نامبرده و نیز ریسکهایی غیر سیستماتیک از قبیل ریسکهای اندازه بازار، شدت رقابت، قوانین و مقررات، مقیاسپذیری، مدل درآمدی، وجود نمونههای مشابه خارجی، خروج از سرمایهگذاری و… خواهد بود.
ویژگی خطر پذیر بودن علاوه بر ریسکهای بسیار این نوع سرمایهگذاری، به احتمال بسیار کمِ موفقیتهای بسیار بزرگ در استارتاپها بر میگردد.
طبق دادههای تاریخی صنعت سرمایه گذاری خطر پذیر، بازده اکثر سرمایه گذاریها بسیار کم و یا صفر است. در این میان، تعدادی از سرمایهگذاریها بازدهی چندین برابر اصل سرمایه (3 تا 10 برابر) و تعداد انگشت شماری بازدهای افسانهای دارند. این تعداد انگشت شمار نه تنها زیان مربوط به سرمایهگذاریهای ناموفق را جبران بلکه بخش قابل توجهی از بازده کل را تشکیل میدهند.
شاید این اصل برای شما آشنا باشند:
از هر 100 استارتاپ موجود در پرتفلیوی سرمایهگذار خطر پذیر، 90 استارتاپ شکست میخورند، 9 استارتاپ به شرکتهای کوچک و متوسط تبدیل میشوند و تنها 1 استارتاپ بازدهی افسانهای فراهم میکند و همانگونه که گفتیم این بازده در صورت وقوع، شکست مطلق و نسبی 99% از استارتاپهای موجود در پرتفلیوی سرمایهگذار خطر پذیر را جبران خواهد کرد.
بازده سرمایه گذاری خطر پذیر چه بازهای دارد؟
همانگونه که گفتیم این بازه گسترهای از صفر مطلق تا 100000% را تشکیل میدهد.
نمونههایی از سرمایه گذاریهای خطر پذیر که بازدهی نزدیک به کران بالای این بازه داشتهاند:
در سال 1995 شرکت سرمایه گذاری خطر پذیر Benchmark Capital، مبلغ 6.7 میلیون دلار در پلتفرم امریکایی خرید و فروش آنلاین، eBay سرمایه گذاری و در سال 1999 با بازدهی معادل 5 میلیارد دلار (بازده 71400%) از این استارتاپ خروج کرد و یا سرمایه گذار خطر پذیر، پیتر ثیل، نیم میلیون دلار در سال 2005 در فیسبوک سرمایه گذاری کرد و در سال 2012 به بازدهی معادل 80000% دست یافت.
بازدههای افسانهایِ نادر
بنابراین جذابیت این صنعت برای سرمایه گذاران خطر پذیر، احتمال دستیابی به بازدهای افسانهای است. بازدهای که به ندرت اتفاق میافتد…
طبق گفته مارک اندرسون، همبنیانگذار شرکت سرمایهگذاری خطر پذیر Andreessen Horowitz، از هر 4000 استارتاپی که به دنبال جذب سرمایه اند، تنها 5% (200 استارتاپ) قابل سرمایهگذاری هستند. از این تعداد نیز 15 استارتاپ، 95% بازده پرتفلیو را تشکیل میدهند. به بیان بهتر 95% بازده یک پرتفلیو سرمایهگذاری، متعلق به 7.5% از استارتاپهای آن است.
اگر یونیکورنها (استارتاپهایی با ارزش بیش از 1 میلیارد دلار) را استارتاپهایی بدانیم که بازدهی افسانهای برای سرمایه گذاران خطر پذیر خود فراهم میکنند، طبق مطالعه Aileen تنها 0.07% یا یک استارتاپ از هر 1538 استارتاپ تکنولوژی محور یونیکورن میشود. نتایج مطالعه Quartz بر شرکتهای سرمایهگذاری خطر پذیر در جهان نشان میدهد که 93 یونیکورن توسط 14 شرکت سرمایه گذاری خطر پذیر معروف تأمین مالی شدهاند و این تعداد تنها 2.6% از معاملات این شرکتها را تشکیل میدهد.
در رابطه با بازده سرمایه گذاری خطر پذیر در ایران با توجه به جوان بودن اکوسیستم کارآفرینی و بالتبع عدم وجود نمونه خروجهای شرکتهای سرمایهگذاری خطر پذیر از استارتاپهای پرتفلیو خود، در حال حاضر نمیتوان عددی را عنوان کرد. اکنون که این مطلب نوشته میشود، محتملترین، نزدیکترین و موفقترین رویداد خروج سرمایه گذاری خطر پذیر، عرضه اولیه سهام دیجیکالا در بورس تهران به عنوان یکی از استارتاپهای موجود در پرتفلیوی شرکت سرمایه گذاری خطر پذیر «سرآوا پارس» است.
معمولاً سرمایه گذاران خطر پذیر در بازه زمانی 5 الی 7 سال پس از سرمایه گذاری، سهام خود در استارتاپ را به فروش رسانده و از استارتاپ خروج میکنند. در مطالب آتی به انواع فرآیندهای خروج سرمایه گذاران خطر پذیر از استارتاپ های موجود در پرتفلیو آنها میپردازیم.
جذب سرمایه از سرمایه گذاران خطر پذیر، رایج ترین روش تأمین مالی استارتاپها
این روش تأمین مالی به صورت جذب سرمایه از اشخاص حقوقی و یا حقیقی ثالث در ازای واگذاری بخشی از سهام استارتاپ اتفاق میافتد. به عبارت بهتر بسته به ارزش گذاری استارتاپ و میزان سرمایه جذب شده، درصدی از سهام مالکیت به سرمایهگذار خطر پذیر واگذار میشود. از طرفی به دلیل ریسک بالایی که این سرمایه گذار خطر پذیر متحمل میشود، همراه با سهام، امتیازاتی از جنس مدیریت و کنترل استارتاپ نیز به او منتقل میشود.
به عبارت بهتر در مقایسه با بنیانگذاران استارتاپ که سهامداران عادی به شمار میآیند، سهام تحت مالکیت سرمایهگذاران خطر پذیر، سهام ممتاز است. ممتازیت سهام به این معناست که سرمایه گذار خطر پذیر در ازای تحمل ریسک بالا و همچنین برای اطمینان از امکان بکارگیری مکانیزم هایی برای هم راستا نمودن اهداف بنیانگذاران با اهداف خود، از امتیازاتی مدیریتی، کنترلی و اقتصادی نسبت به سایر سهامداران عادی (بنیانگذاران و برخی از پرسنل) برخوردار باشد.
بنابراین سهام ممتاز برای سرمایه گذار خطر پذیر حفاظت از سرمایه (در حالاتی که استارتاپ افت ارزش را تجربه میکند) و همچنین افزایش اختیار در مدیریت و کنترل استارتاپ را به دنبال دارد.
نمونه تأثیر حقوق و امتیازات سهام ممتاز برای سرمایه گذار خطر پذیر
بخشی از این حقوق و روابط متقابل بین آنها در طول زمان و با رشد استارتاپ و گذر از مراحل مختلف توسعه، تغییر میکنند و بخشی دیگر کارایی خود را از دست میدهند.
در صورت تمایل به آشنایی کامل با نحوه بهینه طراحی سهام ممتاز و تفاهمنامه سهامداری میتوانید در دوره آنلاین مذاکرات استارتاپ و سرمایهگذار شرکت کنید.
البته در مواقعی ممکن است شکست استارتاپ به گونهای اتفاق افتد که امکان فروش سهام تحت مالکیت سرمایه گذار خطر پذیر و دریافت بخشی از اصل سرمایه وجود نداشته باشد. برای مثال فرض کنید استارتاپ قبل از رسیدن به نقطه سر به سر شکست را تجربه کند و محصول و تیم آن نیز توسط شرکت دیگری تملیک نشود. بنابراین در این حالت اصل سرمایه قابل بازپرداخت به سرمایهگذار خطر پذیر نیست.
دیگر روشهای تأمین مالی استارتاپ
1) تأمین منابع مالی مورد نیاز استارتاپ از سرمایه شخصی بنیانگذاران و سپس درآمد خود استارتاپ
در این روش که معمولاً در مراحل بسیار اولیه توسعه استارتاپ بکار گرفته میشود، بنیانگذاران از سرمایه شخصی منابع مالی مورد نیاز را تأمین میکنند. البته با ورود به مراحل جدید توسعه و افزایش مبالغ مورد نیاز برای تداوم رشد و همچنین افزایش مقیاس، سرمایه شخصی پاسخگو نخواهد بود. در این مواقع اگر استارتاپ از نظر سودآوری در وضعیتی نباشد که بتوان از محل سود انباشته، سرمایه مورد نیاز برای مراحل بعدی رشد را تأمین کند، بایستی دیگر گزینههای تأمین مالی را بررسی نمود.
البته منابع مالی مورد نیاز استارتاپها بسته به صنعتی که در آن فعالیت میکنند، بسیار متفاوت است. بنابراین صنعت مورد فعالیت از عوامل تأثیرگذار در انتخاب گزینههای تأمین مالی خواهد بود.
برای مثال شاید بتوان با سرمایه شخصی و سپس درآمد استارتاپ، یک آژانس بازاریابی دیجیتال راهاندازی و مدیریت کرد اما قطعاً نمیتوان یک استارتاپ زیست فناوری را به دلیل زمانبر و هزینهبر بودن فرآیند تحقیق و توسعه از این روش تأمین مالی نمود.
یک پلتفرم تاکسی آنلاین را در نظر بگیرید. مشخص است که بدلیل ماهیت ارزش پیشنهادی و تحول ناشی از آن در صنعت حمل و نقل، احتمال تسخیر بازار، افزایش مقیاس و تشکیل اثر شبکهای تنها در صورت دسترسی به سرمایهای بسیار بالا فراهم است. به بیان بهتر اگر این استارتاپ گزینه تأمین مالی از طریق سرمایه شخصی را انتخاب کند، توانایی افزایش مقیاس (فراهم کردن امکان سفارش آنلاین تاکسی در تعداد زیادی شهر) را ندارد و نمیتواند به سهم بازاری قابل توجه دست پیدا کند. برای نمونه اوبر با سرمایهای معادل 24 میلیارد دلار در 22 دور جذب سرمایه از 97 سرمایه گذار خطر پذیر، در حال حاضر در بیش از 60 کشور و 400 شهر فعالیت میکند.
2) تأمین مالی استارتاپ از طریق وام بانکی
عدم وجود سابقه فعالیت برای استارتاپ، ریسک و عدم قطعیتهای فراوان در اوایل شکلگیری آن، چالش فراهم کردن وثیقه و… دریافت وام بانکی را دشوار میکند. حتی در صورت فراهم کردن وثیقه و امکان دریافت مبلغ مورد نیاز از بانک، به هیچ وجه نمیتوان از قابلیت درآمدزایی استارتاپ و امکان بازپرداخت اصل و فرع وام دریافت شده در سررسیدهای مشخص اطمینان حاصل کرد.
البته این تأمین مالی در صورت امکان مزایایی نیز خواهد داشت. برای مثال برخلاف تأمین مالی از طریق سرمایه گذاران خطر پذیر، در این روش مالکیت تمامی سهام استارتاپ متعلق به بنیانگذاران است، بانک هیچگونه دخالتی در مدیریت استارتاپ ندارد و استارتاپ در صورت موفقیت بدهی خود را با هزینهای بسیار اندک پرداخت و 100% سهام استارتاپ را حفظ میکند.
3) تأمین مالی استارتاپ از طریق آشنایان و نزدیکان
گزینه دیگر استارتاپ دریافت سرمایه مورد نیاز از افرادی ست که صرفاً به دلیل آشنایی و علاقه شخصی به موفقیت بنیانگذاران حاضر به فراهم کردن چنین مبلغی هستند. برای مثال مادرتان، دوست پدرتان و…
حتی در صورت وجود این افراد و تمایل به تأمین سرمایه در مراحل اولیه به دلیل محدودیت ثروت شخصی، امکان تأمین مالی با مبالغ بالاتر در مراحل بعدی توسعه و گسترش از این روش امکانپذیر نیست.
این روزها تکنولوژی هوش مصنوعی در همه عرصه ها ورود کرده و پیشرفت و به تبع آن کاربردهایش، روز به روز بیشتر و بیشتر میشود. هوش مصنوعی غلطهای دستوری شما را اصلاح و لیستهای پخش موسیقی شما را شخصی سازی میکند. هوش مصنوعی از بانکها در برابر کلاهبرداری محافظت و ارزیابی املاک و مستغلات را انجام میدهد. هوش مصنوعی حتی از بهترین شرکتکنندگان Jeopardy (برنامه تلوزیونی آمریکایی) هم جلو زده است. اگر بپرسید سریعترین رشد عنوان شغلی در آمریکا به کدام شغل تعلق دارد؟ جواب متخصص هوش مصنوعی است.
هوش مصنوعی یا AI چیست ؟
این درجه از همه گیر بودن، حتی در صورتی که توانایی بالقوه هوش مصنوعی را در متحول سازی آینده این کار در نظر نگیریم، بدین معنی است که حتی مخالفان تکنولوژی نیز از دانش کاربردی در مورد مفاهیم آن بهره مند خواهند شد. در عین حال، پیچیدگی روزافزون هوش مصنوعی، به معنای آن است که متخصصان باید از زیر و بم آن، هنگام استفاده عملی از این فناوری مطلع شوند.
بی شک یکی از مهمترین منابعی که افراد برای کسب اطلاع از یک موضوع به آن مراجعه میکنند، کتاب است. به همین منظور در این مطلب قصد داریم تا برخی کتابهای ارزشمند حوزه هوش مصنوعی که علایق عمومی را در بر گرفته و کاربردهای عملی نیز دارند را با هم بررسی کنیم.
عنوان کتاب The Master Algorithm
چگونه تلاش و جستجو برای یادگیری ماشینی دنیای ما را متحول میکند؟
نویسنده: پدرو دومینگو
این کتاب یک چارچوب وسیعتری از یادگیری عمیق را که در حال حاضر موضوع داغی محسوب میشود، ارائه میدهد. در این کتاب یادگیری عمیق به پنج بخش مختلف دسته بندی شده که عبارتاند از: استدلال استقرایی، ارتباط گرایی، محاسبه تکاملی، قضیه بیز و مدلسازی آنالوگ. خوانندگان کتاب میبایست درک کنند که بیشتر راه حلها به صورت کلی میباشند، به این معنی که به یک بخش محدود نخواهند بود.
در وصف این کتاب میتوان گفت که یک چارچوب مناسب و در دسترس است و با مراجعه به آن، افراد فنی نیز احتمالاً چشمهایشان به برخی چیزهایی که نمیدانسته اند باز خواهد شد، به ویژه آنهایی که اخیرا وارد دنیای هوش مصنوعی شده اند. همچنین این کتاب برای افراد فعال در حوزه تجارت نیز قابل دسترس خواهد بود، بدین معنا که پیچیدگی فنی زیادی نخواهد داشت که در یادگیری آن دچار مشکل شوند.
به نظر جانا اِگِرز، نویسنده در این کتاب، درباره اینکه در یادگیری ماشینی بخش هایی وجود دارند و این بخشها غالباً با هم مخلوط نمیشوند درست گفته است، اما در آینده یادگیری ماشینی، لازم است که این بخشها را ترغیب کنیم به هم نزدیکتر شوند.
عنوان کتاب You Look Like a Thing and I Love You
هوش مصنوعی چگونه عمل میکند و چرا دنیای ما را تبدیل به مکان وسیعتری میکند؟
نویسنده: جِنِله شِین
در واقع این کتاب را میتوان مکمل کتاب مستر الگوریتم دانست. این کتاب مختصات هوش مصنوعی را از نظر تکامل، به طور واقعی تر جلوه میدهد. کاری که جِنِله شین در این کتاب میکند این است که هوش مصنوعی را برای دیگران قابل درک میکند. بنابراین مردم بهتر موقعیت کنونی و چالشهای احتمالی پیش روی این فناوری را درک میکنند. مردم به هوش مصنوعی به چشم یک جعبه سیاه زیبا و شگفت انگیز و جادویی که از آنها باهوشتر است نگاه میکنند و این کتاب در مقابل چنین نگاهی ایستاده و معتقد است که اینطور نیست. جِنِله اصول پایهای را به گونهای برای خوانندگان شرح میدهد که راحتتر بتوانند با آن خو بگیرند و آن را درک کنند. در یک بیان خلاصه میتوان گفت که این کتاب، یکی از کتب راحت و مفرحی است که در حوزه هوش مصنوعی میتوانید بخوانید.
عنوان کتاب Rebooting AI
ساخت هوش مصنوعی قابل اعتماد
نویسندگان: گری مارکوس – ارنست دیویس
گرت اسمیث درباره این کتاب میگوید: ” من این کتاب را همانند تیری که از کمان یادگیری عمیق رها شده میدانم و معتقدم که Rebooting AI بحثهای مربوط به هوش مصنوعی را به نوعی به تملک خود در آورده.”
کنفرانس NeurIPS که مربوط به مباحث یادگیری ماشین میباشد و به تازگی برگزار شده، آنقدر محبوب شده است که در سال جاری برای فروش بلیط مجبور به قرعه کشی شدند در حالی که این فقط یک کنفرانس آکادمیک است و نه یک کنسرت. ارائه گری مارکوس به عنوان یکی از نویسندگان این کتاب در این کنفرانس، مورد استقبال شدید حاضرین در سالن گردید.
Rebooting AI در یک بیان خلاصه میگوید: بیایید کلیات هوش مصنوعی، اهداف خودمان و سودمندی هوش مصنوعی را در نظر بگیریم و سپس از خودمان بپرسیم که یادگیری عمیق چقدر ما را به این موارد نزدیک میکند؟ اساساً فرضیه به این صورت است که از بعضی جهات میتواند در آینده مفید باشد، اما در یک منظومه کلی، ما را به جایی که مد نظرمان است نمیرساند. از نظر نویسنده، بردن تمامی توجه ها به سمت یادگیری عمیق، موجب اختلال در دیگر زمینه هایی که مفید فایده خواهند بود میشود. نویسندگان در این کتاب میکوشند تا دیدگاه وسیعتری از هوش مصنوعی را ترویج دهند. آنها معتقدند که میبایست برخی از رشته های کلاسیک تر هوش مصنوعی را مورد بازبینی قرار داد و نگاهی به کارهای ۴۰ یا ۵۰ سال پیش که بخش جداییناپذیر پیشرفت کنونی هوش مصنوعی است بسیار موثر خواهد بود.
در بیانی ساده، Rebooting AI یک کتاب بسیار خوب است که حس رضایت در فناوری یادگیری عمیق را در شما زنده میکند.
عنوان کتاب Deep Learning
نویسندگان: ایان گودفِلو – یاشوا بِنگیو – ارون کوروِلس
گرت اسمیث در رابطه با این کتاب میگوید: ” این کتاب، یکی از بهترین کتابهایی است که تاکنون خواندهام، نقطه، سر خط! “
تمرکز این کتاب بر روی یادگیری عمیق است، اما اصول یادگیری ماشینی را نیز در بر میگیرد. این کتاب مملو از اطلاعات بوده و همچنین به راحتی در دسترس میباشد. البته از آنجایی که محتویات آن فنی است، در زمره کتابهای هوش مصنوعی عوام پسند قرار نمیگیرد و بیشتر به عنوان یک کتاب درسی پیشرفته در سطح پیش دانشگاهی محسوب میشود. ذکر این نکته نیز قابل توجه است که به دلیل محتوای فنی کتاب، خواننده برای درک بهتر آن میبایست پایه ریاضی خوبی داشته باشد.
عنوان کتاب Interpretable Machine Learning
نویسنده: کریستوفر مولار
این کتاب همانند کتابهای درسی، نمونه ای از یک کتاب فنی است.
احتمالاً مسئله اصلی ما این است که، وقتی ما در گذر زمان خبره تر می شویم و مدلهای ما پیچیدهتر میشوند، توانایی درک آن مدلها و چرایی کارهایی که انجام میشود، بیش از پیش سخت میشوند.
در واقع این بخشی از شمشیر دو سر بُرّان هوش مصنوعی محسوب میشود که از قضا به ما نوید خیلی چیزها را میدهد اما همین که به سمت آنها گام برمیداریم، به همان نسبت نیز ریسک ما افزایش پیدا میکند، زیرا که مدلها نه فقط عجیب، بلکه امکان این را دارند که بسته به نوع کاربردشان خطرناک واقع شوند.
با توسعه هوش مصنوعی، مباحثی همچون تفسیرپذیری و شفافیت نیز در حال شکلگیری است و این مسئله بر پیشرفت هوش مصنوعی تاثیرگذار خواهد بود. دیدگاه ما این است که تنها راهی که باعث میشود تا از مسیر جا نمانیم، استفاده بیشتر از ریاضیات و علم داده است.
عنوان کتاب How the Mind Works
نویسنده: استیون پینکر
این یک کتاب هوش مصنوعی نیست اما بخشهایی در آن وجود دارند که در خصوص هوش مصنوعی صحبت میکنند. بهطور کلی میتوان گفت که کتاب خیلی خوبی است و تقریبا همنظر با کتاب The Selfish Gene از ریچارد داوکینز و نظریه تاثیر تکامل بر مغز انسان میباشد. How the Mind Works یک کتاب سطح بالا میباشد که در مورد نحوه عملکرد ذهن انسان صحبت میکند و درست است که به طور مستقیم از هوش مصنوعی صحبت نمیکند، اما کتاب بسیار خوبی است و پینکر در آن نکاتی درمورد هوش مصنوعی بیان میکند.
عنوان کتاب AI for People and Business
نویسنده: الکس کاسترونیس
برای رهبران مشاغل، ضروری است که هوش مصنوعی و یادگیری ماشین را در یک سطح مناسب درک کنند تا با استفاده از آن بتوانند محصولات دادهمحور خوبی بسازند.
از این رو الکس کاسترونیس کتاب هوش مصنوعی برای مردم و کسب وکار ها را برای افرادی چون مدیران، مدیران عامل و افراد غیرفنی که مایل به استفاده از هوش مصنوعی در سازمان خود هستند و همچنین برای پر کردن شکافی که در متون موجود در این زمینه حس میشد نوشت.
وی با نگارش این کتاب، چارچوبی به متخصصان علاقه مند به مشاغل پیرامون هوش مصنوعی ارائه داد که توسط آن بتوانند مفاهیم پیچیده پیرامون هوش مصنوعی را برای رهبران کسب وکارهایشان شرح دهند و خلاهای موجود در این زمینه را برطرف نمایند. این کتاب به مردم کمک خواهد کرد تا هوش مصنوعی را به صورت دقیقتر درک کنند و بیاموزند که چگونه با استفاده از هوش مصنوعی فرصتها را شناسایی کنند. این کتاب در واقع در ایجاد یک چشم انداز موفق و استراتژی هوش مصنوعی نیز متمرکز است.
ساده سازی مفاهیم هوش مصنوعی کار دشواری است زیرا هوش مصنوعی اساسا و ذاتا ساده نیست. اگر خودتان به آن تمایل داشته باشید، مسائلی از قبیل جبر و احتمال و ماتریکس و غیره در آن بیشمارند. این کتاب به گونه ای است که به هر مخاطب با توجه به نیازهایش مطالبی را ارائه میدهد و به گونهای این مطالب پیچیده و دشوار را ساده میکند که برای مدیران قابل استفاده باشد.
عنوان کتاب The Hundred-Page Machine Learning Book
نویسنده: آندری بورکوف
این کتاب یک مرور کلی عالی بر روی یادگیری ماشین است که برای متخصصان در این زمینه نوشته شده است و شامل بسیاری از زمینه های یادگیری ماشینی است که یک متخصص باید از آن آگاه باشد. تئوریها و مسائل ریاضی بسیاری، بدون پیچیدگی فراوان در آن گنجانده شدهاست. به عقیده الکس کاسترونیس، این کتابی است که تمامی متخصصان باید آن را در قفسه کتابخانه خود داشته باشند و سایر افرادی که میخواهند کمی عمیقتر به ابعاد مختلف یادگیری ماشینی بپردازند نیز میتوانند از آن بهره ببرند.
یکی از ویژگی های خوب این کتاب، خلاصه و مفید بودن آن میباشد و در آن به مباحث حاشیه ای کمتر پرداخته شده است. این کتاب به تور یا سفری به یادگیری ماشین میماند که میتواند بهعنوان یک کتاب مقدماتی یا متوسطه و حتی به عنوان یک مرجع در نظر گرفته شود.
تمرکز این کتاب بر روی متخصصان در زمینه یادگیری ماشین میباشد و خواندن آن مناسب افرادی است که میخواهند از زیر و بم یادگیری ماشین سر در بیاورند. حجم هر فصل تقریبا مشابه بوده و خلاصهای در مورد تمام مباحث مرتبط با یادگیری ماشین به علاوه دانش ریاضی موردنیاز آنها در این کتاب ارائه شده است.
عنوان کتاب Machine Learning Yearning
نویسنده: اندرو یانتاک
این کتاب برای متخصصانی که در یادگیری ماشین و کاربرد آن در هوش مصنوعی پژوهش میکنند، عالی است. این کتاب شباهت زیادی با کتاب “The Hundred-Page Machine Learning Book” دارد اما بیش از کتاب نام برده شده به چگونگیها، همانند یک کتاب آشپزی، پرداختهاست. این کتاب بیشتر به این سبک نوشته شده که مثلا برای انجام فلان کار یا بهمان کار چه دستورالعملهایی را باید انجام دهید. سبک نگارش آن نیز به ترتیب منطقی، همانند روند و ملاحظات کلیدی است که دانشمندان و مهندسان یادگیری ماشین در هنگام انجام پروژههایی در این زمینه انجام میدهند. میتوان گفت که این کتاب از این منظر تا حدودی بینظیر بوده و با مراجعه به سوابق نویسنده آن، مشاهده میشود که او یکی از سردمداران در زمینه یادگیری ماشین میباشد.
عنوان کتاب Neural Networks and Deep Learning
نویسنده: مایکل نیلسن
یک کتاب آنلاین و رایگان است که خواندن و درک آن بسیار آسان بوده و بهطور اختصاصی در مورد شبکه های عصبی و یادگیری عمیق بحث میکند. همچنین علاوه بر دارا بودن سبک نوشتار و لحن عالی شامل بسیاری از تصاویر مفید و حتی ویدیو نیز میباشد.
وقتی متخصصان برجسته در گفتمانها و کارگاههای عملی شرکت میکنند، اغلب این سوال از آنان پرسیده خواهد شد: ” من مایلم تا وارد عرصه هوشمصنوعی و یادگیری ماشین شوم، پیشنهادتان برای من چیست؟ ” اما متاسفانه پاسخی که درخور همه باشد وجود ندارد چرا که این امر با توجه به افراد گوناگون متفاوت است. برخی از ویدیو استفاده میکنند، برخی دیگر از پادکستها و برخی کتاب را ترجیح میدهند. این کتاب به دلیل ماهیت خود، برای درصد زیادی از افراد مشتاق مناسب میباشد البته ذکر این نکته نیز قابل توجه است که دشوار است تا بتوان همه اطلاعات مربوط به یک حوزه را تنها از طریق یک منبع مطالعاتی گردهم آورد.
اتریوم ، بیت کوین ، لایت کوین 3 رمز ارزی که می توانید از آن ها، برای کسب و کار کوچک خود استفاده کنید!
پس از بررسی عواملی مانند محدودیت بازار، حجم معاملات و اعتبار کلی، باید بتوانید فاکتور مناسب را در کمترین زمان جهت انتخاب ارز دیجیتال مناسب پیدا کنید.
با روی آوردن جهان به سمت معاملات بدون پول نقد و با استفاده از تلفن های همراه، کسب و کار شما باید به دنبال روش های پرداخت دیجیتال باشد.
بیت کوین از زمان ارائه شدن، به طور مداوم در کنار سایر رمز ارز ها جلب توجه می کند.
با توجه به سابقه قیمت و استقلال آن از موسسات مالی ، جای تعجب نیست که چرا بسیاری از سرمایه گذاران مشتاق هستند تا این دارایی را به سبد سهام خود اضافه کنند.
اگر می خواهید خریدی انجام دهید یا پول دریافت کنید، می توانید به راحتی و بدون حضور شخص ثالث معامله کنید.
این ارز از فناوری بلاکچین استفاده می کند.
با کدام رمز ارز شروع کنیم؟
با بیشتر و بیشتر شدن کاربران، دنیای رمز ارز ها بزرگتر می شود.
اینکه آیا شما باید در دنیای رمز ارز ها سرمایه گذاری کنید یا خیر سوالی است که فقط شما می توانید به آن پاسخ دهید.
اما اگر احساس می کنید این کار درست است، ممکن است این سوال برای شما پیش بیاید که از کجا شروع کنید!
برای کمک به شما در مورد سه ارز دیجیتال که می توانید از آن ها برای کسب و کار کوچک خود استفاده کنید، صحبت می کنیم.
بیت کوین
بیت کوین در راس صنعت رمزنگاری است.
گرچه لزوماً برای سرمایه گذاران تازه کار، ارز ساده ای نبوده است، اما توانایی رشد آن، جذابیت این ارز را بیشتر می کند.
اگر به تاریخچه قیمت بیت کوین نگاهی بیندازید
متوجه می شوید که ارزش آن در مدت زمان کوتاهی می تواند نصف یا دو برابر شود.
جدا از احتمال سود بالا، محبوبیت آن نسبت به ارزهای دیگر کاملا شناخته شده است.
بنابراین می توانید انتظار داشته باشید، صاحبان مشاغل و معامله گران بیشتری را در این حوزه مشاهده کنید.
اگر اولین بار است که در دنیای رمز ارز ها سرمایه گذاری می کنید ، بیت کوین نقطه خوبی برای شروع است.
اتریوم
اتریوم با ارزش بازار بیش از 48.6 میلیارد دلار، خود را به عنوان قوی ترین رقیب بیت کوین معرفی کرده است.
اتریوم به عنوان دومین پلتفرم بزرگ بلاکچین، به کاربران خود اجازه می دهد تا ارز خود را با نام اتر مبادله کنند.
همزمان ، کاربران می توانند ارزهای رمزنگاری شده دیگری را نیز در بازار معامله کنند.
مشابه سایر دارایی ها، سرمایه گذاری در اتریوم بدون ریسک نیست.
با این حال ، خوب است بدانید که این ارز در دو سال گذشته حدود 40 درصد بازده داشته است.
بسیاری از کارشناسان معتقدند که قیمت اتر در آینده به رشد خود ادامه خواهد داد.
لایت کوین
ارز دیگری که باید در ذهن شما باشد لایت کوین است.
در مقایسه با ارز های معروف تری که دارایی های معاملاتی هستند، لایت کوین بیشتر به عنوان یک ارز پرداختی در نظر گرفته می شود.
از آنجا که امکان معاملات سریعتر و کوچکتر را فراهم می کند
لایت کوین به عنوان ابزار کسب و کار در چندین صنعت پذیرفته شده است.
امروزه ، کاربران این ارز، می توانند از آن برای خرید وسایل روزمره مانند قهوه و لباس استفاده کنند.
در حالی که آینده برای لایت کوین درخشان است
کسانی که قصد سرمایه گذاری در این ارز را دارند
باید اقدامات مربوط به حد ضرر را در نظر داشته باشند.
داشتن انتظارات واقع بینانه و در نظر گرفتن یک استراتژی مدیریت ریسک این اطمینان را به شما می دهد تا ضرر کمتری متحمل شوید.
از رمز ارز ها برای سود کسب و کار خود استفاده کنید
به طور واضح چیزی به عنوان ارز کامل و بی نقص وجود ندارد.
درست مثل سایر سرمایه گذاری ها مانند سهام، املاک و مستغلات و اوراق قرضه، شما باید گزینه ها را در نظر بگیرید و مقایسه کنید
تا بهترین سرمایه گذاری ممکن را انجام دهید.
به غیر از سه مورد ذکر شده، ارز های کمتر شناخته شده ای وجود دارند
که می توانند شما را به عنوان یک سرمایه گذار یا کار آفرین در موقعیت مناسب قرار دهند.
پس از بررسی عواملی مانند محدودیت بازار، حجم معاملات و اعتبار کلی، باید بتوانید فاکتور مناسب را در کمترین زمان پیدا کنید.
کارآفرینی (Entrepreneurship) به فرایند خلق ارزش جدید (مادی یا معنوی) از طریق یک تلاش متعهدانه با در نظر گرفتن ریسکهای ناشی از آن اطلاق میشود.
واژه کارآفرینی از کلمه فرانسوی “Entrepreneurs ” به معنای “متعهد شدن” نشات گرفته است. کارآفرینی اولین بار مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفت و تمامی مکاتب اقتصادی از قرن ۱۶ میلادی تاکنون به نحوی کارآفرینی را در نظریههای اقتصادی خویش تشریح نمودهاند.
ماهیت کارآفرینی، در طی سال های گوناگون دستخوش تغییرات بسیاری قرار گرفته و اندیشمندان متعددی به آن پرداخته اند. از دیالکتیک های مرتبط با فرصت های عینی و ذهنی به عنوان محور کارآفرینی گرفته تا ایده کسب و کار جدید که دیویدسون مطرح می نماید.
تعریف کارآفرینی از دیدگاه ژوزف شومپیتر
شومپیتر در سال ۱۹۲۸ تعریف کارآفرینی را به صورت زیر مطرح کرد:
عصاره کارآفرینی در درک و بهره برداری از فرصتهاست.
البته شومپیتر به تدریج در سیاست هم ورود پیدا کرد و بعد از آن، تعریفهای بعدیاش کمی جنبهی کلانتر به خود گرفت. به عنوان مثال تاکید میکرد که کارآفرینان کسانی هستند که اقتصاد و سازمانها را زنده میکنند.
البته نگاه شومپیتر به کارآفرینی صرفاً در این تعریف خلاصه نمیشد. او ابعاد کارآفرینی را فراتر از مفهومِ فرصت جویی و فرصت پروری میدید. شومپیتر به رابطه بین کارآفرینی و نوآوری توجه ویژه داشت.
او پنج شیوه نوآوری را مد نظر داشت:
او چنان دقیق به ویژگیهای کارآفرینان و شیوههای عملکرد آنها میپردازد که امروزه در مقاله های کارآفرینی، گاهی به جای اصطلاح تعریف کارآفرینی توسط شومپیتر از اصطلاح کلیترِ کارآفرین شومپیتری استفاده میکنند تا تمام آنچه او مد نظر داشته حفظ شود و از قلم نیفتد.
هدف از کارآفرینی چیست؟
با وجودی که کلمه کارآفرین و مفهوم کارآفرینی ساده و قابل درک به نظر میرسد، اما میتوان گفت که تعریف دقیقی از کارآفرین و کارآفرینی که مورد اتفاق نظر همگان باشد وجود ندارد. تعاریف کارآفرینی فراوانند و هر یک، بر جنبهای از فرایند کارآفرینی و ویژگی های فرد کارآفرین تأکید کردهاند.
البته به نظر میرسد صفتهای زیر، از جمله صفتهایی هستند که به کارآفرینها نسبت داده میشوند:
کارآفرینی چه ویژگیهایی دارد؟
ویژگیهای خاصی که کارآفرینی را از اقدامات مشابه با آن متمایز میکند عبارتاند از:
کارآفرینی یک فعالیت اقتصادی است، زیرا با نیت ارزشآفرینی و کسب سود مالی و از طریق استفاده بهینه از منابع محدود، یک کسبوکار جدید راهاندازی و مدیریت میشود. بهعلاوه، از آنجایی که این ارزشآفرینی در میان فضای ناامن کسبوکار باید بهطور مستمر ادامه پیدا کند، لذا کارآفرینی بههیچعنوان فضای یکنواختی ندارد؛ بلکه پویا و پرتکاپو است.
کارآفرینی مستلزم جستجوی مستمر برای یافتن ایدههای تازه است. اساساً لازمه بقای کارآفرین، ارزیابی مستمر روندها و اقدامات فعلی با هدف بهینهسازی و استفاده از سیستمهای نوینی است که باعث پیشبرد هرچه بهتر اهداف کسبوکار میشوند. بهعبارتدیگر، کارآفرینی نیازمند تلاش مستمر در جهت بهبود و بهینهسازی است و این تلاش بدون خلاقیت و نوآوری ره بهجایی نخواهد برد.
منظور از پتانسیل سودآوری، احتمال بازگشت سرمایه یا کسب درآمد ناشی از اقدام مخاطرهآمیز کارآفرین در جهت تبدیل یک ایده جدید به یک کسبوکار واقعی است. ایدههای کارآفرین در غیاب پتانسیل سودآوری فقط در حد نظریه باقی خواهد ماند.
عصاره و جوهر کارآفرینی، تمایل به در آغوش کشیدن ریسکی است که ذاتاً در خلق و اجرای ایدههای جدید وجود دارد. ایدههای تازه همیشه با شک و تردید همراهاند و چهبسا نتیجه اجرای آنها مثبت نباشد، یا فوراً به ثمر نرسند؛ بنابراین کارآفرین برای چشیدن میوه زحمات خود باید صبور و ریسکپذیر باشد.
کارآفرینی چه مراحلی دارد؟
کارآفرینی نیز بهمانند هر اقدام هدفمند دیگری نیازمند طی کردن مراحل خاصی است که این مراحل را بهطور خلاصه میتوان به ترتیب زیر بیان کرد:
در این مرحله، کارآفرین با خلاقیت و ذهن بازی که نسبت به ایدهها و چالشهای جدید دارد وجود فرصتی را احساس کرده و بازار موجود برای آن را تصور میکند. درواقع، کارآفرین در این مرحله به دنبال نیازها، خواستهها، مشکلات و چالشهایی است که تابهحال به شکل مناسبی برآورده یا حل نشدهاند.
کارآفرین در این مرحله با هدف پیدا کردن روشهای تازه و نوآورانه برای حل مشکل یا ارضای نیاز موجود، با استفاده از تجربههای گذشته و خلاقیت خود ایده پردازی میکند. سپس از میان همه ایدههایی که شکل میگیرند، عملیترین و سودآورترین مورد بهعنوان بهترین ایده انتخاب میشود. در اینجا فرصتها و شرایط مختلف مورد بررسی قرار میگیرد و ارزش محصول یا سرویس مورد نظر، ریسک و امتیازات و فضای رقابت موجود ارزیابی میشود. در نهایت، یک چشمانداز جامع برای اجرایی کردن ایده مورد نظر شکل میگیرد.
کارآفرین در این مرحله به کمک یک بیزینس پلن (Business Plan یا برنامه کسبوکار) تلاش میکند تا نظر افراد حقیقی و حقوقی مناسب، ازجمله سرمایهگذاران، شرکای توانمند و مؤسسات مالی و اعتباری را جلب کند. در نهایت، یک گروه مقدماتی از افرادی که توانایی تبدیل چشمانداز به واقعیت را دارند، تشکیل میشود.
در این مرحله از کارآفرینی، منابع موردنیاز، ازجمله منابع مالی، اجرایی، نیروی انسانی و اطلاعات لازم تهیه و سازماندهی میشود.
پس از تأمین و سازماندهی منابع موردنیاز، نوبت به عملی کردن ایدهها و راهاندازی کسبوکار میرسد. طبیعتاً پیادهسازی موفقیتآمیز ایدهها به شوق و انگیزه و تلاش مضاعفی نیاز خواهد داشت.
نظارت، جرحوتعدیل و تطبیق با شرایط بازار ازجمله ضرورتهای انکارناپذیر کارآفرینی است. اجرای تغییرات موردنیاز مستلزم وجود منابع مالی و انعطافپذیری نیروی انسانی خواهد بود و باید از قبل مدنظر قرار داده شده باشد.
انواع کارآفرینی
کارآفرینی را نیز میتوان با توجه به شاخصها و معیارهای مختلفی دستهبندی کرد. یکی از رایجترین و جامعترین گروهبندیهای انواع کارآفرینی بهاینترتیب است:
امروزه بیشتر کارآفرینان و استارتاپها را میتوان در گروه کسبوکارهای کوچک دستهبندی کرد. بهعنوان نمونه، 5.7 میلیون کسبوکار کوچک در ایالاتمتحده وجود دارد که معادل 99.7 درصد کل شرکتهای فعال در این کشور بوده و 50 درصد از شاغلین مشاغل غیردولتی در این کسبوکارها به کار مشغول هستند.
ازجمله کسبوکارهای کوچک میتوان به خواروبارفروشیها، آرایشگاهها، مشاوران، آژانسهای مسافرتی، فروشگاههای اینترنتی محلی، کارگاههای نجاری، مغازههای الکتریکی و مواردی از این قبیل اشاره کرد. کسبوکارهای کوچک معمولاً افراد محلی یا اعضای خانواده خود را به کار میگیرند و بسیاری از آنها سود چندانی به دست نمیآورند. تعریف آنها از موفقیت، کسب یک درآمد معمولی است، نه تسلط بر بازار یا رشد و توسعه تا تبدیلشدن به یک کسبوکار بزرگ. از آنجایی که این کسبوکارها نمیتوانند نظر سرمایهگذاران را به خود جلب کنند، لذا به سرمایه دوستان و خانواده یا وامهای بانکی متکی هستند.
استارتاپهای مقیاسپذیر (Scalable) یا به عبارت بهتر «گسترشپذیر» کسبوکارهایی هستند که بنیانگذارشان از همان روز اول میداند که چشماندازشان میتواند دنیا را تغییر بدهد و لذا بر روی رشد و توسعه کسبوکار تمرکز میکند. این نوع از کارآفرینی نظر سرمایهگذاران را جلب کرده و بهترین و خلاقترین کارکنان را جذب میکند. استارتاپهای مقیاسپذیر معمولاً در قطبهای نوآوری جهان (سیلیکون ولی، شانگهای، نیویورک، بانگالور و …) شکل میگیرند و درصد آنها زیاد نیست، اما به خاطر پتانسیل و بازده بالایی که دارند بیشترین سرمایه (و توجه) را به سمت خود جذب میکنند.
چرخه عمر شرکتهای بزرگ نامحدود نیست؛ به این معنی که رشد آنها به نوآوری مستمر و عرضه محصولات نوین و مدلهای جدید تولیدات فعلی بستگی دارد. تغییر در سلایق مشتریان، تغییر و تحول در فناوریها و قوانین، ظهور رقبای جدید و موارد مشابه میتواند این شرکتها را بیشتر تحت فشار قرار داده و آنها را به سمت تولید محصولات کاملاً جدید برای مشتریان جدید و برای عرضه در بازارهای جدید سوق بدهد. در این راستا، شرکتهای بزرگ به دنبال خرید شرکتهای خلاق و مبتکر میروند یا اینکه خودشان یک محصول تحولآفرین تولید میکنند (کارآفرینی درونسازمانی). جالب اینجاست که غالباً بزرگی شرکت اجرای برنامههای تحولآفرین را دشوارتر میکند.
کارآفرینان اجتماعی افراد مبتکری هستند که بر روی خلق محصولات و خدماتی تمرکز میکنند که نیازها و مشکلات اجتماعی را حل میکند؛ اما برخلاف استارتاپهای مقیاسپذیر، هدف آنها تبدیل کردن جهان به جای بهتری برای زندگی است، نه گرفتن سهمی از بازار یا سودآوری برای بنیانگذاران آن. کارآفرینی اجتماعی میتواند غیرانتفاعی، انتفاعی یا ترکیبی از این دو باشد.
دنیای دیجیتال و بهخصوص اینترنت بر همه ابعاد زندگی انسان سایه افکنده و طبیعتاً کارآفرینی هم از این تأثیر بینصیب نمانده است. درواقع، پتانسیل اینترنت برای کارآفرینی آنقدر زیاد بوده که نوع نسبتاً جدیدی از کارآفرینی موسوم به «کارآفرینی اینترنتی» نیز پدید آمده است. همانطور که از نام این نوع از کارآفرینی برمیآید، مبنای کارآفرینی اینترنتی یک «کسبوکار اینترنتی» است؛ بنابراین بزرگترین تفاوت بین کارآفرینی اینترنتی با اقسام دیگر کارآفرینی تمرکز کارآفرینی اینترنتی بر اینترنت برای کسب درآمد است؛ درحالیکه انواع دیگر کارآفرینی وب محور نیستند.
البته چنین تعریفی به این معنا نیست که کسبوکارهای سنتی به هر قیمتی از استفاده از اینترنت خودداری میکنند؛ بلکه عامل مهم، محوریت اینترنت در کارآفرینی و کسبوکار است. درواقع، امروزه آنقدر اینترنت با انواع مختلف کارآفرینی عجین شده که بهسختی میتوان از عبارت کارآفرینی «غیر اینترنتی» برای توصیف انواعی از کارآفرینی استفاده کرد که اینترنت محور نیستند.
بهعنوانمثال، حتی اگر کسبوکاری با محوریت فروش ترشی داشته باشید، باوجوداینکه یک کارآفرین اینترنتی محسوب نمیشوید، به کمک شبکههای اجتماعی مثل اینستاگرام یا با راهاندازی یک سایت اختصاصی میتوانید کسبوکار خود را تبلیغ و ترویج کنید. فرق عمدهای که بین کارآفرینی سنتی و اینترنتی وجود دارد این است که شما میتوانید در کارآفرینی اینترنتی با کمک ابزارهای آنلاین سئو نظیر گوگل آنالیتیکس کسبوکار خود را تحلیل کرده و بدانید که به کدام سمت میروید، چیزی که در کسبوکاری که در بستر اینترنت انجام نمیشود به راحتی امکان پذیر نیست.
ارتباط کارآفرینی با نوآوری
یوزف شومپیتر فرایند کارآفرینی را «تخریب خلاق» مینامد. به عبارت دیگر ویژگی تعیینکننده در کارآفرینی همانا انجام کارهای جدید یا ابداع روشهای نوین در امور جاری است. ژورف شومپیتر که از او به عنوان پدر کارآفرینی یاد میکنند، واژه نوآوری را به کارآفرینی پیوند میدهد. به عبارت دیگر ویژگی تعیینکننده در کارآفرینی انجام کارهای جدید یا ابداع روشهای نوین در امور جاری میداند. از نظر او نوآوری در هر یک از زمینههای ذیل کارآفرینی محسوب میشود.
پیتر دراکر، پدر علم مدیریت، کارآفرین را کسی میداند که فعالیتی را با سرمایه اقتصادی خودش شروع میکند، ارزشها را تغییر میدهد و در محیط اطراف خود تحول ایجاد میکند و به سمت بهتر شدن میبرد.